به گزارش پايگاه خبري تحليلي پيرغار، هيچوقت براي خواندن کتاب «نامههاي فهيمه» دير نيست. کتابي که هيچ وقت از تازگي نميافتد و کلام عاشقانه و عارفانه نويسنده اين نامهها هميشه ميتواند با قلب و احساس خواننده بازي کند.
«نامههاي فهيمه» مجموعهاي از نامهها و يادداشتهاي مرحومه فهيمه بابائيانپور است که براي همسرش غلامرضا صادق زاده نوشته و همچنين همسرش نيز پاسخ هايي به او داده است.
فهيمه بابائيانپور، پس از شهادت غلامرضا با برادرش عليرضا ازدواج کرد و تا زمان فوتش با او بود. فهيمه به عليرضا نيز ?? نامه نوشت که تعدادي از آن نيز در اين کتاب آمده است.
کتاب «نامههاي فهيمه» که به کوشش عليرضا کمري در چهار بخش سرآغاز نامه، يادداشتها، نامهها و ضميمهها گردآوري شده، بيست و يک بار به چاپ رسيده و هنوز هم از فروش خوبي در بين آثار انتشارات سوره مهر برخوردار است.
قريب به بيست و پنج سال پيش (سال ??) مادر فهيمه بابائيانپور تعدادي از اين نامهها را براي چاپ به روزنامه جمهوري اسلامي ارسال کرد که عليرضا کمري اولين بار از طريق علي عظمائيان با نامهها آشنا شده و مصمم به گردآوري و چاپ اين کتاب شد. اين نامهها از ? تا ?? بهمن ?? در شش شماره در روزنامه جمهوري اسلامي به چاپ رسيد.

فهيمه در کنار غلامرضا(نفر اول از چپ)
چاپ اول کتاب در ابتداي دهه هفتاد صورت گرفت و مورد توجه خوانندگان قرار گرفت.
فهميه بابائيانپور در فروردين 1343 به دنيا آمد و در هفتم فروردين 1367 در حادثهاي ناگهاني درگذشت.
شهيد غلامرضا صادق زاده هم که مشغول پاکسازي مين هاي به جا مانده در خرمشهر پس از آزادسازي اين شهر بود، بر اثر انفجار اين مين ها به شهادت رسيد. غلامرضا پس از عمليات بيت المقدس و در اواخر خردادماه ?? براي آخرين بار به تهران آمد و فهيمه به خاطر خوابي که در همان روزها ديده بود، اطمينان داشت که پس از اين همسرش را نخواهد ديد.
پس از انفجار، تنها چيزي که در ميان پيکر متلاشي غلامرضا به چشم مي خورد، حلقه ازدواجش بود که رويش نوشته شده بود: تنها ره سعادت/ ايمان، جهاد، شهادت...
فهيمه بر سر پيکر پاره پاره همسرش حاضر شد در حالي که پيراهن سفيد پوشيده بود و فرياد مي زد: اي همسر شهيدم، شهادتت مبارک... و در مراسم ختم نيز گفت: اين ختم نيست که آغاز است؛ آغاز راهي که همسزم آن را پيمود...
فهيمه تا يک سال سفيد پوشيد و تاکيد داشت که اگر غلامرضا به مرگ طبيعي رفته بود بايد عزاداري مي کرد. او حتي با غلامرضا خداحافظي هم نکرد.
فهيمه در چهلمين روز شهادت غلامرضا نمايشگاهي از عکس هاي او برپا کرد تا سير زندگي همسرش را به همه نشان دهد. او همچنين بر سر مزار غلامرضا بر ادامه راه همسرش تاکيد کرد.
از شهيد غلامرضا نيز يادداشت هايي برجامانده است که بعدها در قالب چند کتاب از جمله «يادداشت هاي سوسنگرد» به چاپ رسيد.

فهيمه در کنار پيکر غلامرضا با پيراهن سپيد
غلامرضا بر ازدواج مجدد فهيمه بعد از شهادتش تصريح کرده بود و به همين خاطر بود که به پيشنهاد ازدواج عليرضا(برادر غلامرضا) جواب مثبت داد.
با اينکه پسر ديگري از خانواده صادق زاده با نام عبدالرضا به جبهه رفته و مفقودالاثر شده بود اما باز هم فهيمه به رفتن همسرش عليرضا به جبهه تاکيدداشت و او را به اين کار ترغيب مي کرد.
فهيمه در آخرين روز زندگي اش به زيارت حضرت معصومه (س) رفت و در آنجا بر اثر حادثهاي جانسوز به ديار حق شتافت.
کتاب «نامههاي فهيمه» پر است از کلمات و عبارت هايي که خواننده را از فضاي اطراف جدا کرده و به عمقي عاشقانه و عارفانه مي برد. تداوم احساسات فهيمه با غلامرضا و عليرضا در طول زندگي اش، نشان مي دهد که او، اين جملات و عبارات را از اعماق قلب و احساسات رقيقي استخراج کرده که منشأيي خدايي دارد.
در کتاب «نامههاي فهيمه» وصيت نامهاي از فهيمه نيز به چاپ رسيده که او در سن نوزده سالگي نوشته است. همچنين تعدادي از دستنوشته ها کليشه شده و چند فريم عکس نيز به انتهاي کتاب ضميمه شده است.
«نامههاي فهيمه» را مي شود از کتابفروشيهاي سوره مهر (حوزه هنري) يا کتابفروشيهاي معتبر تهيه کرد. نمايشگاه کتاب تهران(?? تا ?? ارديبهشت) هم فرصت خوبي است براي خريد اين کتاب.
منبع:مشرق نيوز