کد مطلب: 117320
مادري که 40سال است فرزند معلولش را تر و خشک مي کند
تاریخ انتشار : 1393/01/01
نمایش : 1367

به گزارش پايگاه خبري تحليلي پيرغار، مادري که رنج نگهداري کودکش را بيش از چهل سال به دوش کشيده است در گفتگو با پايگاه خبري تحليلي کيار بيدار از آنچه در اين چهل سال بر فرزندش گذشته است سخن گفت.اين مادر فداکار که نخواست نامش فاش شود از دلتنگي هايش گفت و از رنجي که کودکش در طي اين سال ها کشيده و هم اينک مردي چهل ساله شده است اما با اين وجود همچون کودکي به مهر و محبت مادري نياز دارد و لحظه اي جدايي و دوري از او برايش امکان پذير نيست.

*??سال از روز تولد فرزندم گذشته داست فرزندي که تولدش باعث جشن و سرور و شادماني در خانه ي ما شد اما رسم روزگار چيز ديگري بود و شادي ما دوامي نداشت ،سال ????بود که مثل سلير زنان و دختران که کار غالب آنها قاليبافي بود مشغول بافتن قالي بودم ،کودکم يک ساله شده بود و مي توانست کم و بيش چهار دست و پا خود را به ايتن سو و آن سو بکشاند.روزها کارم اين بود که قاليبافي کنم و به گاوها و مرغ ها و ساير حيوانات اهلي که در طيله داشتيم رسيدگي کنم و ناهار و شام آماده کنم و مهمتر از همه به بچه ام رسيدگي کنم .

بعد از تولد دخترمان خدا به ما پسر داد . هر دو آنها براي مان عزيز بودند. دخترم سه ساله شده بود و پسرم يک ساله که آن اتفاق رخ داد .

**اين مادر رنج کشيده در حالي که اشک در چشمانش حدقه زده بود آرام آرام گريست ،اجازهخ دادم آرام بگيرد اما قبل از قطع گريه اش خودش ادامه داد:در ايوان منزلمان قالي بر دار داشتم و طبق معمول دختر و پسرم در ايوان بودند .دخترم با گلوله هاي نخ بازي مي کرد و پسرم مشغول چهار دست و پا رفتن . او کم کم با حرکت دادن خودش به لبه ي ايوان بدن نرده رفته بود و قبل از آنکه من متوجه بشوم از ايوان به پائين پرت شد.

*پدرش در خارج از روستايمان کار مي کرد اما پدر بزرگش در روستا بود و ما را با خودش به دکتر در شهر شلمزار رساند،دکتر شلمزار نتوانست کاري کند و ما را به شهرکرد فرستادند،پسرم هنوز نفس مي کشيد بالاخره با رسيدن به شهرکرد در بيمارستان کاشاني پسرم را بستري کردند و او زنده ماند اما ضربه اي که بر اثر افتادنش از ايوان بلند خانمان بر سرش وارد شد او را تا آخر عمرش معلول کرد.

**گريه امانش نداد و بغضش ترکيد ........

*الان ?? سال است که کودک معلولم را نگهداري مي کنم و اکنون او مردي ??ساله است اما حيف و صد حيف که سهم او از اين دنياي بزرگ گوشه ي اتاق شده است و بزرگترين لذت و تفريحش خوردن و خوابيدن.

**وقتي از اين مادر پرسيدم که خسته نشده اي با نگاهي غضب آلود نگاهم کرد و از اين حرف من ناراحت شد اما سوالم را جواب داد.

*من و اين پسر ??سال است که باهم مانوسيم ،غصه و شادي مان يکي است و هر کدام از ما تاب دوري ديگري را ندارد،شايد در اين سال ها به من سخت گذشته باشد اما وجود اين پسر ايمانم را قوي تر کرد، اين پسر و وضعيت او باعث شد با خدا ارتباط نزديک تري داشته باشم و در اين چند سال لطف خدا را در لحظه لحظه ي زندگي ام مشاهده کرده ام .

**اين مادر فداکار که جواني اش را به پاي فرزند ممعلولش گذاشته است در ادامه ي صحبت هايش گفت:

*من غير از اين پس پسران و دختران ديگري هم دارم که به لطف الهي با وجود آنها نوه دار هم شده ام و وجودشان برايم نعمتي بزرگ است اما علي رغم همه ي مهر و محبتم بدانها اين پسر معلولم را بيشتر دوست دارم .

منبع:جهان بين نيوز

 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 
شهرستان فارسان در یک نگاه
شهرستان فارسان در يک نگاه

خبرنگار افتخاري
خبرنگار افتخاري

آخرین اخبار
اوقات شرعی
google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html google-site-verification=sPj_hjYMRDoKJmOQLGUNeid6DIg-zSG0-75uW2xncr8 google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html