به گزارش پايگاه خبري تحليلي پيرغار، روز اعدام جامهاي زيبا بر تن کرده و سرو رويي آراسته داشت، با گامهاي بلند و استوار و قامتي رسا به قتلگاه نزديک شد. وقتي يکي از دژخيمان ميخواست چشمهايش را به هنگام اعدام ببندد، به آرامي دستمال را از دستش گرفت و گفت: پسرم بگذار تا اين صحنه جالب و تماشايي را که قطعاً مافوقان شما را خوشحال ميکند، من هم در آخرين لحظات حياتم به چشم ببينم، چرا که تاکنون من شيري را دست و پا بسته در مقابل مشتي شغال نديده بودم.
به گزارش «تابناک»، آنچه ميخوانيد بخشي از زندگاني و مبارزات عليمردانخان بختياري «شيرعلي مردان» است که در نبرد چهل و چهار روزه ـ که به جنگ «سفيد دشت» معروف است ـ رهبري قيام را بر عهده داشت و در اذهان عموم و تاريخ بختياري، يکي از بينظيرترين و اصيلترين قيامهاي مردي و به يادماندنيترين حماسه و صحنه? مقاومت و شجاعت ايل بختياري است.
شرح کامل مطلب را در اينجا بخوانيد.
خاندان و نسب
عليمردان خان يا شيرعليمردان در سال ???? شمسي متولد شد. پدرش عليقليخان در بين طوايف زيادي از چهارلَنگ نفوذ داشت و در بين هفت لَنگها نيز جايگاه خاصي داشت. وي از نوادگان ابدالخان معروف (رقيب آغامحمدخان قاجار) بود. مادر عليمردانخان، سردار بيبي مريم، دختر حسينقليخان، ايلخان کل بختياري است. بيبي مريم نُه سال بيشتر نداشت که پدرش به دست ظلالسلطان به شهادت رسيد.
آغاز قيام
در بهار سال ???? شمسي، تعديات و ظلم و ستم رضا شاه، خون عليمردانخان و بسياري از مردان ايل را به جوش آورده بود. از دست دادن گله و احشام، کنار گذاشتن اسب و تفنگ، زندگي زير سقف خانهاي که در مکاني نامناسب بنا شده و به آن عادت نداشتند، گذاشتن کلاه پهلوي بر سر، پرداخت مالياتهاي سنگين، دوري از ايل و خدمت به رضا شاه و دهها تصور ديگر چون خوره به جان جوانان بختياري افتاد و از اين همه ظلم و اجحاف به ستوه آمده بودند.
فقط منتظر تلنگري بودند تا به پا خيزند و عليه ظلم رضا شاه وارد جنگ شوند. عليمردانخان در گرمسير (خوزستان) با مردان ايل خود به شور مينشيند تا ببيند در قيام او را همراهي ميکنند؟ مردان ايلياتي که تا کنون اين چنين مورد تحقير و ظلم واقع نشده بودند، مردانه همقسم شدند تا پاي جان او را همراهي خواهند کرد. به سرعت طوايف ديگري از چهارلَنگ و هفت لَنگ به او پيوستند. بسياري از خوانين جوان نيز همدل و همصدا با او طوايف را تحريک و تشويق نمودند که با وي همراه شوند.
در حوالي «پير غار» در فارسان چهار محال بختياري، عليمردانخان انگيزه و هدف قيام خود را تشريح کرد و رزمندگان، عهد و پيمان بستند تا آخرين نفس و تا جان در بدن دارند، براي نابودي رضاشاه «قاطرچي» بجنگند. «هيأت اجتماعيه بختياري» متشکل از دوازده تن از سران و کلانتران بختياري تشکيل شد تا با نظارت هيأت مزبور سازماندهي نيروها انجام گيرد و عمليات رهبري شود و با هدف استيفاي حقوق از دست رفته? عشاير بختياري و ملت ايران، مبارزه را آغاز کنند.
جوانان بختياري براي اثبات وفاداري و پايبندي به قيام به قرآن سوگند خورده و برخي مهر و امضا کردند. عليمردانخان سپس رهسپار «فريدن» شد تا طوايف چهارلَنگِ ساکن فريدن اصفهان را براي همراهي قيام فراخوانَد.
«امير جنگ»، «سردار ظفر»، «سردار محتشم» و «مرتضي قلي خان» وارد مذاکره با عليمردانخان شدند، اما خوانين مسن نتوانستند خان جوان را قانع و از تصميمش منصرف کنند. تقريباً تمام بختياريها اختلافات را کنار گذاشتند و با رهبر قيام همراه شدند. تنها «جعفر قلي خان، سردار اسعد سوم (معروف به سردار بهادر)» که وزير جنگ بود، حرکت و اقدام آشکاري در حمايت از قيام نداشت. البته آن هم بعداً به او بدگمان شدند که در خفا به بختياريها اسلحه و مهمات ميفرستد و همين بدگمانيها بعدها باعث دستگيري، خلع از قدرت و محکوميت به مرگ وي شد.
بيشتر خوانيين بختياري نيز پنهاني به عليمردان کمک و از وي پشتيباني ميکردند. اردوي بختياري در ?? خرداد ???? شمسي روانه? شهر کرد شد. قبل از ورود به شهر به مأموران دولتي و نظاميان اخطار شد که شهر را ترک کنند.
سرهنگ «صادق خان» حاکم نظامي شهر کرد که به مردم ظلم و ستم زيادي روا داشت، با پنجاه نظامي، عمارت «مشهدي ابراهيم» دبيرستان و ژاندارمري را سنگربندي کردند، رؤساي ادارات نيز در اين اماکن متمرکز شدند. اما با بررسي اوضاع و گزارشهاي رسيده کارکنان و اموال ادارات به بروجن منتقل شدند و نيروي نظامي نتوانست در مقابل غيرت و شجاعت جوانان بختياري مقاومت کند.
شهر تخليه شد و در ?? خرداد ???? شمسي عليمردانخان، با نيروهايش که تعداد آنها ???? تن بود و بر پرچم آنان عبارت «لا اله الا الله، محمد رسول الله و علي ولي الله» نقش بسته بود و شعار ميدادند «ايمااي خايم دينونه راست کنيم؛ جون ز ايما، مال ز ايسا» (ما ميخواهيم دين را اصلاح کنيم، جان از ما، مال از شما) وارد شهر کرد شده و شهر را به تصرف خود درآوردند.
اماکن دولتي در اختيار رزمندگان قرار گرفت. عليمردانخان تمام قوانين دولتي که موجب تحقير فشار و ستم به مردم بود را ملغي اعلام کرد. مالياتها لغو شد، لباس و کلاه بختياري رواج پيدا کرد و هر کس کلاه پهلوي بر سر ميگذاشت جريمه يا حبس ميشد.
سواحل زاينده رود تا «پل کله» به تصرف بختياريها در آمد، دولت از اين اقدام شجاعانهي سواران بختياري به وحشت افتاد. نيروهايي را به فرماندهي سرهنگ «محمدخان ميمند» از راه تنگ «بيدکان» جهت مقابله با بختياريها اعزام نمود. سواران بختياري به فرماندهي «نادر قلي خان» پسر سردار اشجع و «اسماعيل خان زراسوند» داماد امير مفخم، با تصرف «تنگ انجيره» و ارتفاعات مشرف بر دشت، قواي مزبور را در «سفيد دشت» به محاصرهي کامل درآوردند.
سروان «عبدالله هدايت» مأمور ميشود حلقه محاصره را بشکند، ولي رشادت رزمندگان بختياري، باعث ميشود تا پس از بر جاي گذاشتن تلفات سنگين وادار به عقب نشيني شوند. نيروهايي که به فرماندهي سرهنگ «امين الله خان جلوه» از طرف بروجن رهسپار شهرکرد بودند، دستگير و خلع سلاح شدند. بختياريها آنان را سوار قاطرهاي لخت و بعضي را پياده با ساز و دهل به شهرکرد وارد کرده و خبر شکست قشون دولتي را اعلام نمودند.
هواپيماهاي جنگي تلاش کردند تا به نيروهاي نظامي محاصره شده که در قلعه «ابوالقاسم خان» در سفيد دشت پناه گرفتهاند، آذوقه برسانند؛ چند نوبت مردم بي دفاع را در شهرکرد و مناطق نزديک به ميدان جنگ بمباران کردند.
رضا شاه براي «محمد جواد خان سردار اقبال» و «محمدرضاخان سردار فاتح» و برخي خوانين ديگر اماننامه فرستاد و سعي در جلب نظر و جدايي آنان از اردوي بختياري را داشت. در اين اوضاع دولت بر غائله? فارس چيره شد و از ناحيه? فارس احساس آسودگي نمود. براي همين، نيروهايش را از اصفهان، لرستان و فارس بسيج کرد تا به جنگ بختياريها بروند. رضا شاه سه ستون نظامي کاملاً مجهز، از سه طرف به منطقه گسيل داشت.
تيسمار «شاهبختي» از طرف مبارکه، سرتيپ «تاجبخش» از طرف نجف آباد و سامان و تيسمار «محتشمي» از سوي فريدن، به سمت محل تجمع رزمندگان بختياري عزيمت کردند. از طرفي خوانين وابسته به دولت و مسن که احساس خطر کردند وارد عمل شدند و به تضعيف و تفرقهاندازي ميان قيام کنندگان پرداختند. نيروهاي نظامي از هر سو سر رسيدند و تقريباً سواران بختياري به محاصره درآمدند و مجبور بودند با چهار جبهه بجنگند؛ يک گروه نظاميان در محاصره و سه گروه نظامي تازه نفس.
نيروهاي پياده با پشتيباني آتشبارهاي توپخانه به تنگ انجيره حمله کردند و پس از سه روز مقاومت نيروهاي بختياري، تنگه به اشغال قواي دولتي افتاد با تصرف تنگه هجوم به ارتفاعات اطراف تنگه سهل و آسان شد، جنگ در سياهکوه شدت گرفت اما نيروهاي دولتي توانستند ارتفاعات را به تصرف خود درآورند و زمينه براي شکستن حلقه محاصره نيروهاي محصور فراهم آيد و سرانجام محاصره نظاميان شکسته شد.
در نهم مرداد در قريه قهفرخ، آخرين سنگر رزمندگان به تصرف قشون دولتي درآمد و به دنبال آن نيروهاي بختياري شهرکرد را تخليه کردند و قشون دولتي اين شهر را به تصرف خود درآوردند. چند روز بعد در سه فرسنگي شهرکرد جنگ خونيني صورت گرفت، ولي اين بار نيز بختياريها شکست خوردند. اردوي دو هزار نفري بختياري که پنجاه روز در حال نبرد بود و مهمات و اسلحه کافي و مجهزي نيز نداشت، شجاعانه جنگيدند و به رغم خلق حماسه? وصف ناشدني و رشادتهاي فراوان با سلاحهاي ابتدايي، پس از چند روز در مقابل قشون مجهز، زبده و تازه نفس شکست خوردند.
شماري از رزمندگان به شهادت رسيدند و بسياري مجروح و عدهاي نيز اسير شدند. تعداد زيادي از رزمندگان نيز از جمله عليمردان خان از مهلکه جان سالم به در بردند. اين نبرد چهل و چهار روزه به جنگ «سفيد دشت» معروف است و در اذهان عموم و تاريخ بختياري يکي از بينظيرترين و اصيلترين قيامهاي مردمي و به يادمانيترين حماسه و صحنه? مقاومت و شجاعت ايل بختياري است.
روز موعود
به نقل از «بزرگ علوي» روز اعدام جامهاي زيبا بر تن کرده و سرو رويي آراسته داشت، با گامهاي بلند و استوار و قامتي رسا به قتلگاه نزديک شد. وقتي يکي از دژخيمان ميخواست چشمهايش را به هنگام اعدام ببندد، به آرامي دستمال را از دستش گرفت و گفت: پسرم بگذار تا اين صحنه جالب و تماشايي را که قطعاً مافوقان شما را خوشحال ميکند من هم در آخرين لحظات حياتم به چشم ببينم چرا که تاکنون من شيري را دست و پا بسته در مقابل مشتي شغال نديده بودم.
آري جوان آرمانگرا و ميهن دوست که عموم مردم او را با نام «شير عليمردان» ميشناسند، در ?? سالگي خون خود را نثار ميهن کرد و به شرف شهادت رسيد. عليمردانخان که براي آخرين بار در ?? آذر ???? و براي چندمين بار (جمعاً بيش از چهار سال زندان بود) به همراه تعدادي ديگر از خوانين و دستگر و روز ?? آذر ???? تير باران ميشود.
تاريخ اعدام وي را بعضي اسفند ماه همان سال ذکر کردهاند. به همراه عليمردانخان، هفت تن از خوانين ديگر نيز اعدام شدند که عبارتند از: سردار فاتح، سردار اقبال، شکرالله خان ضرغام الدوله بوير احمدي، سرتيپ خان هژير عشاير بوير احمدي، آقا گودرز احمد خسروي، امام قليخان رستم ممسني و حسينخان دره شوري.
درباره محل دفن عليمردانخان نيز اطلاع دقيق و درستي نيست. برخي محل دفن او را قبرستان امامزاده عبدالله در قطعه پايين شهر ري وعدهاي انتهاي ميدان تير زندان قصر ميدانند.
منبع: به نقل از کتاب حماسه زاگرس نوشته مصطفي عليزاده گل سفيدي