به گزارش پايگاه خبري تحليلي پيرغار، هر چند در برخي از نقاط، شدت و ضعف موج ديده مي شود ولي اين موج به صورت پايدار، بي ثباتي را در منطقه حاکم کرده است. قطع بر يقين عللي در وراي اين موج نهفته است که ميطلبد به صورت ريشه اي بدان پرداخته شود. در اين باب چند احتمال عمده وجود دارد:
احتمال اول که شايد قديمي ترين علت را بيان مي کند، بيداري اسلامي و انقلابهاي مردمي منطقه با چالشي بزرگ به نام فقدان رهبري مواجه شده اند. بر خلاف انقلاب اسلامي ايران که داراي يک رهبر قوي و با تصميم گيري هاي فوق العاده استراتژيک در جهت استحکام بناي انقلاب، انقلاب هاي ديگري که امروز در منطقه شاهد آن هستيم زجر بزرگي از اين نداشته خود مي برند. اينجاست که اختلاف بين احزاب و نيروهاي داخلي و هرج و مرج و شکنندگي ساختار انقلاب از همين عامل نشات گرفته و دائماً تکرار بي ثباتي را در برخي نقاط شاهد هستيم. اين قضيه کاملاً در تونس، مصر و يمن مشهود است.
احتمال دوم علت را عقب نشيني آمريکا از منطقه تلقي مي کند و امروز منطقه را به اواخر ده ?? ميلادي قرن گذشته تشبيه مي کند که انگليس به عنوان يک نيروي موثر در خليج فارس و شرق سوئز تصميم به عقب نشيني گرفت و منطقه دچار تحولات عظيم شد. با اين وجود منطقه در پي يافتن يک نظام امنيتي مي باشد. از طرفي هم ماراتن سهم خواهي برخي قدرتهاي جهاني مانند چين و روسيه نيز مزيدي بر علت گشته است.
به هر حال منطقه در حال سپري کردن دوره انتقالي است و طبيعتاً بي ثباتي تا زمانيکه متغيرهاي بين المللي و منطقه اي تاثير خود را بر منطقه بگذرانند و منطقه نظام امنيتي خودش را پيدا کند، ادامه خواهد داشت.
احتمال ديگري هم وجود دارد که برخي از باب اينکه آن را نوعي توطئه تلقي مي کنند، قبول ندارند. با وجود اينکه در امريکا نومحافظه کاران بعد از انتخاب اوباما از صحنه خارج شده اند ولي به نظر مي رسد که اينها همچنان پشت پرده فعال هستند و طرح خاورميانه جديد نيز پيش ميرود. هدف تئوري خاورميانه جديد بر اساس تجزيه کشورهاي قدرتمند منطقه و برهم زدن مرزهاي سايکس و پيکو که بعد از جنگ جهاني اول تشکيل شد، مي باشد. فرانسه و بريتانيا به عنوان دو پيروزمند جنگ اول، اين مرزها را ترسيم کردند و امروز امريکا و اسرائيل در پي تغيير اين مرزهاي ترسيم شده هستند و مي خواهند منطقه را بر اساس تقسيمات فرقه اي، مذهبي و طائفهاي تقسيم کنند. نشانه هاي زيادي هم وجود دارد.
اين نشانه ها را مي توان در برخي کشورها ديد. به عنوان مثال کشور سودان به دو قسمت تقسيم شده است. کشور عراق نيز به همين صورت مي باشد و عملاً کردستان عراق يک کشور مستقل است گرچه اعلام استقلال نکرده ولي همين الان با حکومت مرکزي درگيري دارد و بدون اجازه از حکومت مرکزي، قراردادهاي نفتي مستقل با ديگر کشورها بسته است. در سوريه نيز وضعيتي که رخ داده است قطعاً در راستاي تجزيه اين کشور است و عده اي به اين مي انديشند که قطع به يقين بازگشت به وضعيت قبل از اين تحولات وجود ندارد. بنابراين بدون اينکه اعلام بشود منطقه به سمت تجزيه پيش مي رود و وسيله اين تجزيه هم تحريک اختلافات قومي و مذهبي است.
زينب نظريان، عضو شوراي مرکزي بسيج دانشجويي دانشگاه شهرکرد