حسين شريعتمداري در يادداشت روز کيهان نوشت: آن روز، کرانه فرات آبستن حادثه بود. دو سپاه مقابل هم به صف ايستاده بودند. اما جنگ هنوز شروع نشده بود. جنگ صفين. سپاه کوفه به فرماندهي امير مومنان عليهالسلام در نقطه برتري اردو زده بود و سپاه شام موقعيت فروتري داشت.
ناگاه تيري صفيرکشان به ميانه اردوگاه سپاه کوفه افتاد. از اردوگاه سپاه شام پرتاب شده بود و دستنوشتهاي بر چوبه آن بود، با اين مضمون: «مِن عبداللهالناصح... از بنده خيرخواه خدا... از روي خيرخواهي به شما خبر ميدهم که معاويه قصد دارد مسير فرات را به سوي اردوگاه شما تغيير دهد و شما را در خروش امواج آن غرق کند»! در ميان شماري از سپاهيان امير مومنان(ع) پچپچها آغاز شد و خيلي زود به اعتراض رسيد که بايد از جاي جنبيد.
بيم غرق در ميان است! هشدار علي(ع) که اين حيله معاويه و عمروعاص و براي تسخير موقعيت برتر شماست، به جايي نرسيد و اميرالمومنين(ع) که آن روز، شيعيان پاکباختهاي به فراواني امروز نداشت، چارهاي جز پذيرش پيشنهاد جماعت فريبخورده نديد، مخصوصا آن که در آن سوي، شماري از سپاهيان معاويه با دستور او تظاهر به حفاري ميکردند و... در پي اين طرح فريب، موقعيت برتر سپاه کوفه به تسخير سپاه شام درآمد. اين جابهجايي، ديري نپائيد و سپاهيان امير مومنان(ع) موقعيت از دست رفته را باز پس گرفتند و اين همه در حالي بود که هنوز نوبت به پارههاي قرآن برسر نيزه نرسيده بود... ترفندهاي دشمن که تمامي نداشت!...
در آستانه مذاکرات هستهاي اخير ايران و کشورهاي 5+1 و چند هفته قبل از سفر رئيسجمهور محترم کشورمان به نيويورک، زمزمهاي از سوي مدعيان اصلاحات و جماعتي از حاميان واقعي و يا بدلي دولت جديد آغاز شد و در فاصلهاي کوتاه بر قلمها و زبانها نشست که خصومت و درگيري سي و چند ساله ميان ايران و آمريکا با سياستورزي غلط ما بيارتباط نبوده است! و سياست خارجي و تندرويهاي خودمان، آمريکا و متحدانش را نسبت به جمهوري اسلامي ايران بياعتماد و نهايتاً به خصومت و کينهتوزي کشانده است!
جريان ياد شده براي آن که دوران 16 ساله دولتهاي کارگزاران و اصلاحات را زير سوال نبرد، سياستورزيهاي غلط و ناپخته را به دولت 8ساله احمدينژاد نسبت ميداد و حال آنکه احمدينژاد نيز مخصوصا در دولت دهم مانند هاشمي و خاتمي و روحاني نگاه خوشبينانهاي به آمريکا داشت. جريان مورد اشاره بيآن که آشکارا بر زبان آورد - و يا آن که بخواهد و بداند - نگاه حکيمانه و واقعبينانه حضرت امام(ره) نسبت به ماهيت واقعي آمريکا - شيطان بزرگ- را نفي ميکرد، چرا که نظر مبارک امام راحل(ره) در ژرفاي دل مردم جاي داشت و درستي آن طي سي و چند سال اخير بارها تجربه شده بود.
در اين هنگام است که يکي از ياران شناخته شده حضرت امام(ره) که انشاءالله دوباره به حلقه ياران آن مراد سفر کرده بازگردد، ادعا ميکند حضرت امام نيز با حذف شعار مرگ بر آمريکا موافق بود! و روزنامههاي زنجيرهاي و اصحاب فتنه و برخي از مدعيان اصلاحات- و نه همه اصلاحطلبان- صفحه سياه ميکنند و حنجره ميگشايند که بياعتمادي به آمريکا يک «تابو» است!
يعني يک تصور موهوم است که به خيال واهي در اذهان شکل گرفته و خالي از واقعيت است! و لبخندهاي مقامات آمريکايي را گواه ميآورند که مگر نميبينيد از روي کار آمدن دولت اعتدال به وجد آمدهاند! اين چرخه در سفر رئيس جمهور محترم به نيويورک و دو اقدام «نابجاي» گفتوگوي تلفني ايشان با اوباما و نيز، ملاقات طولاني مدت و بيشتر از انتظار وزير امور خارجه محترم کشورمان با جانکري، سرعت بيشتري ميگيرد. روزنامههاي زنجيرهاي تيتر درشت ميزنند که تابوي مذاکره با آمريکا شکست! و برخورد مسالمتآميز رئيس جمهور کشورمان با مقامات آمريکايي، جهانيان را آچمز کرد!
و... ادعاي اوباما که «درخواست ملاقات از جانب روحاني بوده است»! و «ايران تحت فشار تحريمها به مذاکره روي آورده است»! نيز درسآموز نميشود و اين غفلت و کمتوجهي تا آنجا پيش ميرود که دولت محترم بيلبوردهاي حاکي از «بيصداقتي آمريکا» را از سطح شهر جمعآوري ميکند، پيشنهاد ميشود در روز 13 آبان، يعني روز مبارزه با استکبار جهاني شعار مرگ بر آمريکا که تابلو و شناسنامه اين روز است، داده نشود و... در اين حال و هوا و با ارسال پيشاپيش اين پيامها به آمريکا، مذاکرات هستهاي ايران و 5+1 ابتدا در نيويورک و سپس در ژنو دنبال ميشود و سرانجام به توافقنامه ژنو ميانجامد.
توافقنامهاي که برخلاف ادعاي اوليه - و نه امروز - دولتمردان محترم که آن را بزرگترين توافق قرن! ميناميدند، نه فقط در متن و حواشي آن کمترين امتيازي به نفع ايران اسلامي ثبت نشده است بلکه در صورت اجراي کامل، دستاوردهاي چالش 10 ساله را - که با خون دانشمندان هستهاي کشورمان آميخته است - نيز به مرز از دست دادن رسانده است. پيش از اين در اينباره نوشتههاي مستندي داشتهايم که اگرچه آن روزها با اخم و ترشرويي و در بسياري از موارد با ناسزاگويي همراه بود ولي امروزه مسئولان محترم دستاندرکار توافقنامه ژنو و حاميان پروپاقرص اوليه آن نيز، به درستي نظر کيهان اذعان دارند که البته موضوع اصلي يادداشت پيش روي نيست و تنها بايد گفت؛ اگر اين توافقنامه، آن گونه که ادعا ميشد- و امروزه نميشود يا کمتر ميشود- به نفع جمهوري اسلامي ايران تهيه و تنظيم شده است، اولا؛ چرا حريف تمامي آنچه را که خطوط قرمز فعاليت هستهاي کشورمان ميدانستيم نفي ميکند و براي اثبات نظر خود به متن توافقنامه استناد ميکند؟
ثانيا؛ اين چه توافقنامهاي است که حريف به شدت نگران نقض احتمالي آن از سوي جمهوري اسلامي ايران است؟ تا آنجا که جان کري وزير امور خارجه حريف با صراحت اعلام ميکند، چنانچه توافقنامه ژنو از جانب ايران نقض شود، آمريکا به حمله نظامي دستخواهد زد! و انديشکده بروکينگز در گزارش ويژه خود به کاخسفيد مينويسد «نقض توافقنامه ژنو بزرگترين کابوس براي آمريکاست»! و...
و اما، برخي از دولتمردان محترم- در حاشيه و متن دولت- و شماري از اصحاب فتنه ادعا ميکردند توافقنامه ژنو، مانع حمله نظامي آمريکا به ايران شده است! و دولت اعتدال با سياستورزي متفاوت خود و اعتمادسازي در مواجهه با آمريکا که توافقنامه ژنو «شاهبيت»! آن است از حمله نظامي احتمالي آمريکا به ايران پيشگيري کرده است! اين تصور غلط و تلقي موهوم در حالي بوده و هست که آمريکا نيز براي وادار کردن جمهوري اسلامي ايران به پذيرش توافقنامه ژنو از اهرم «گزينه نظامي روي ميز»! استفاده ميکرد و با لطايفالحيل ميکوشيد از اين توپ - به قول حضرت امام(ره) زنگ زده- و شمشير به گواهي واقعيات موجود، شکسته، به عنوان يک «تهديد جدي»! بهره بگيرد و اگرچه به گفته اخير - و البته، کمي ديرهنگام جناب روحاني - «ما از تهديد نميترسيم» و به قول آقاي دکتر ظريف، از فعاليت صلحآميز هستهاي خود دست نميکشيم، ولي متأسفانه بايد گفت؛ جسارت آمريکا از برخي وادادگيها و پيامهاي خوشبينانه رئيسجمهور محترم و شماري از دولتمردان ريشه گرفته است.
به عنوان مثال - و فقط يک نمونه از ميان بسيارها - در حالي که رئيسجمهور محترم کشورمان در حاشيه اجلاس «داووس» و در مصاحبه با تلويزيون سراسري سوئيس، احتمال بازگشايي سفارت آمريکا در ايران را منتفي نميداند و از اين طريق براي دولتمردان آمريکايي پيام دوستي! ميفرستد، جان کري وزير امور خارجه آمريکا با کمال وقاحت و در همان اجلاس ميگويد؛ به ايران اجازه غنيسازي و بهرهگيري از راکتور آب سنگين اراک را نميدهيم! و سپس با اشاره به اين که ادعاي وي بخشي از توافقنامه ژنو است - که متأسفانه هست! - جمهوري اسلامي ايران را به حمله نظامي در صورت نقض توافقنامه، تهديد ميکند و باز هم در همان اجلاس، براي اولينبار و بيرون از برنامه و دستور کار اجلاس داووس و براي دهنکجي به ايران اسلامي، به شيمون پرز، رئيسجمهور رژيم کودککش صهيونيستي جايزه «روح داووس»! ميدهند و از «نقش وي در روند صلح»! تقدير ميشود!
شرح بيشتر اين وجيزه به درازا ميکشد و اما، از رئيسجمهور و دولت محترم انتظار ميرود از روند چند ماهه اخير به اين نتيجه رسيده باشند که در مذاکرات، مصاحبهها و هرگونه برخورد نظري و عملي با آمريکا، نماينده مردم پاکباخته و ترجمان عزت و اقتدار واقعي و مثالزدني ايران اسلامي باشند که با عرض پوزش در مواردي اينگونه نبودهاند و متأسفانه بيآن که بخواهند، تصويري آميخته به ضعف! از ايران مقتدر به نمايش گذاردهاند. اين در حالي است که ديدهاند و ميبينند با هر گامي که به عقب برميدارند - ويا تصور عقبنشيني از آن ميرود - دشمن چندين گام جلوتر ميآيد و در برابر ايران اسلامي که جرأت عرض اندام نداشت، لاف گزاف ميزند. مواضع اخير دکتر روحاني و شماري از دولتمردان ايشان، از جمله وزير محترم امور خارجه کشورمان، نشان ميدهد که آنان برخلاف تصور دشمن، پاي اصول و ارزشهاي اسلام و انقلاب و منافع مردم و نظام ايستادهاند.
گفتني است و تاريخ سي و چند ساله انقلاب گواه آن است که هرگاه از سوي دشمنان بيروني و يا دنبالههاي داخلي آنها تهديدي - نظير جنگ تحميلي 8 ساله و فتنه آمريکايي - اسرائيلي 88 - در ميان بوده است، تودههاي عظيم و چند ده ميليوني مردم پاکباخته و مسلمان اين مرز و بوم به حريف کوتاه دست زبان دراز فرصت باجخواهي و درازدستي نداده و بازهم نميدهند.
منبع:دانا