پر بازدیدترین
خبر های ورزشی
آمار سایت
امروز
-1
دیروز
-1
هفته
-1
ماه
-1
کل
-1
 
کد مطلب: 115892
تصاويري دردناک دختري که از تولد با زخم خو گرفته
تاریخ انتشار : 1393/01/01
نمایش : 1126

به گزارش پايگاه خبري تحليلي پيرغاربه نقل از سايت رودبارما، تمام بدنش نقطه به نقطه زخم شده و بين انگشتان دست و پايش هم گوشت آورده و انگشتها به هم مي چسبند که بسيار دردناک بوده و اين طفل را بي تاب مي کند . شبها از درد گريه مي کند، با شربت خواب آور او را مي خوابانم، اما نمي تواند چند ساعت به راحتي بخوابد، صبح هم که از خواب بيدار مي شود لباس بر بدنش چسبيده و اين چسبيدن لباس به بدن يکي از بزرگترين مصيبت هاي اين بچه است”

زجر ، محنت ، مصيبت ،… به راستي کدام واژه  مصداق رنج هاي بي شمار کودکييست  که از لحظه تولد با زخم خو گرفته است . آتش خونابه مگر خاموشي مي شناسد؟گويا جهانش را با تاول آذين بسته اند ،  سخن از کودکيست که امسال هفتمين بهار که نه ، هفتمين خزان عمر خويش را تجربه مي کند. اما در اين اندک سالها به اندازه چند صد قرن زجر جانکاه و وصف ناپذير را بر جان و تن احساس کرده است .  زخمها مي تازند و مي تازند دريغ از ثانيه اي آسايش و آرامش  .

زينب افضل پور دانش آموز پايه اول دبستان شهيد دستوري رودبار جنوب، هفت سال است که با زخمهايش مي جنگد و هنوز طبيبي راهي به مداوا پيش پايش ننهاده ست. بي شک قلم از شرح آنچه در هر ثانيه بر اين پيکر نحيف و کوچک مي رود قاصر است . چهره مظلوم و معصومش را که مي نگري پريشاني عجيبي در جانت لانه مي کند ، اعصابت به هم مي ريزد ، کلافه مي شوي و حرصت مي گيرد از ناتواني و بي خبري خويش .

صبح شنبه با تماس يکي از ائمه محترم جمعه ، به اتفاق معاونين  پرورشي و آموزش ابتدايي و مدير مسئول رودبار ما براي ديدن اين کودک رنج کشيده راهي روستاي حيدرآباد  رودبارمي شويم . چند دقيقه اي از حضورمان نگذشته که خانم اعظم پور آموزگار پايه اول در حالي که دستهاي رنجور زينب را در دست دارد از کلاس بيرون مي آيد. نگاهش که مي کني سراپا معصوميت است و مظلوميت ، دستهاي نحيفش پوشيده  از زخمهايي است که از دير باز با او عجين بوده اند ، ناخنهايش در هجوم اين تاولها هيچ گاه فرصت رويش نيافته و انگشتهاي به هم چسبيده اش وضعيتي رقت بار را بوجود آورده است. حتي چند جاي صورتش هم از هجوم اين زخمها در امان نمانده.

خانم اعظم پور مي گويد :  من آموزگار و البته از آشنايان نزديک زينب هستم . از روز تولد هم همراهش بوده ام . در بيمارستان رويش اولين زخم را در صورتش مشاهده کرده و از پزشک دليل آن را پرسيدم که  گفتند احتمالا نشان يا دانه ايست. از همان روز بعد تولد هم کم کم زخمها بر تنش عيان شد و مدتي نگذشت که تمام تن اين طفل از زخم و تاول پوشيده شد. او را براي مداوا به بيمارستانهاي کهنوج و جيرفت برديم . ابتدا تشخيص سرخک وبعد ابله مرغان  دادند اما وقتي شيوه هاي درماني به نتيجه اي نرسيد آن را يک بيماري  مادر زادي عنوان کردند. مادرش که خود با درد يتيمي بزرگ شده بود از اين اتفاق به شدت دچار آسيب روحي گرديد . به طوري که با ديدن کودکش دچار تشنج مي شد . به همين خاطر پدر و مادرش که از لحاظ روحي و مادي توانايي نگهداري اين طفل بي گناه را در خود نمي ديدند او را به مادربزرگش سپردند . به بيان ديگر مادر بزرگ زينب  از زماني که او ?? روزه بوده سرپرستيش را به عهده گرفته و خدا مي داند با چه درد و رنجي او را بزرگ کرده است

وي در مورد وضعيت درسي زينب مي گويد: از همه دانش آموزان کلاس باهوش تر است. با اينکه به سختي مي تواند مداد را در دست بگيرد اما دفتر مشقش هميشه خوش خط و پاکيزه است . هوش رياضي فوق العاده و قدرت يادگيري خيلي خوبي دارد. اما متاسفانه به دليل همين درد و رنج منزوي و گوشه گير است . در رفت و آمد به راهروها و کلاس تلاش مي کند با کودکان ديگر برخوردي نداشته باشد ، چون کوچکترين برخورد باعث شکافته شدن زخمها و درد زياد مي شود.

به اتفاق فاطمه ، معاون پرورشي آموزشگاه و خانم اعظم پور به سراغ مادر بزرگ زينب مي رويم. : زني حدودا ?? ساله  با چهره اي شکسته که حکايت از درد و رنج روزگار دارد، اما بسيار مهربان و صبور ، اسمش را پرسيده و  با شرمساري از وضعيت زينب سوال مي کنيم  : معصومه دستوري هستم و سرپرستي زينب را از هفته دوم تولدش تا کنون بر عهده داشته ام . به غير از اين بچه سرپرستي دو دختر يتيم خودم را هم بر عهده دارم . اين بچه  از همان بدو تولد زخمهايي بر همه نقاط بدنش ايجاد گرديده که شبيه تاول بوده وبعد چرکين و خون آلود مي شوند و تا کنون مداوايي برايش يافت نشده است .  تمام بدنش نقطه به نقطه زخم شده و بين انگشتان دست و پايش هم گوشت آورده و انگشتها به هم مي چسبند که بسيار دردناک بوده و اين طفل را بي تاب مي کند . شبها از درد گريه مي کند، با شربت خواب آور او را مي خوابانم، اما نمي تواند چند ساعت به راحتي بخوابد، صبح هم که از خواب بيدار مي شود لباس بر بدنش چسبيده و اين چسبيدن لباس به بدن يکي از بزرگترين مصيبت هاي اين بچه است. و صهم در اثر همين زخمها  در حد توان براي مداوايش تلاش کرده اما به نتيجه اي نرسيده ايم . يک بار هم او را تا کرمان و يزد برديم . اما جوابي نگرفتيم. البته از لحاظ مادي هم توانايي پرداخت هزينه هاي درماني او را ندارم . به هر حال من يک زن بيوه هستم و درآمدي هم ندارم . متاسفانه بهزيستي هم ازپذيرش  او سرباز زده  و از پوشش هاي حمايتي دريغ مي کند .  به اصرار خانم اعظم پور او را در مدرسه ثبت نام کرديم ، اما آنجا هم مشکلات زيادي دارد ، اگر چه بسيار باهوش و با استعداد است ، اما نمي تواند مثل هم سن و سالانش جنب و جوش داشته باشد.

بعد هم قسمت هايي از بدن زينب را به ما نشان مي دهد ، روي پشتش تاولها در هم پيچ خورده اند ، يکي از زخمها در امتداد پشت به شدت بر آمده و متورم شده است . جوراب را که از پاي زينب در مي آورد گريه زوزناکش شدت مي گيرد کنار قوزک پاي راست تاولي عميق خونابه گرفته ، آه از نهاد همه بلند مي شود  و مدير مسئول رودبار ما به حضرت رقيه (س) دردانه امام حسين (ع)  متوسل مي شود   آموزگار رقيق القلب اشک مي ريزد و پيردادي معاون پرورشي مجتمع هم با بغضي گران در گلو سعي مي کند مانع از فرو ريختن اشکهايش شود. شرمسار تر از قبل  براي خانم دستوري آرزوي صبر  کرده و او را به خدا مي سپاريم . زينب را به مدرسه بر مي گردانيم، زينب با گامهاي کوچک  دردها و زخمهايش را به کلاس درس مي برد ، حالا کمي با ما خو گرفته ، مهدي از او مي خواهد که برايمان شعر بخواند و او با صدايي آرام و کودکانه مي خواند: با اين دو دست کوچکم/ دس مي برم پيش خدا / با قلب پاک و روشنم / دعا کنم دعا دعا………..

ديگر تحمل ماندن در آن محيط و ديدن اين همه درد و رنج در جان اين طفل معصوم را نداريم… بيرون مي آييم و اولين سوالي که ذهنمان را درگير کرده اين است که واقعا مسئوليت بهزيستي چيست؟ کدام قانون غيرانساني توانسته مانع از پذيرش زينب شود ؟  اين نهاد که زينب کوچک و دردمند را مشمول حمايت هاي خود نشمرده چتر حمايتش را بر سر چه کساني مي گسترد؟  آيا از او نيازمند تر و دردمند تري هست؟

پايگاه خبري رودبار ما در همين جا از همه مردم عزيزو نوع دوست و خيرين خداجوي و سخاوتمند مي خواهد که به ياري اين کودک رنجور و دردمند شتافته و به شيوه و منش مولاي متقيان ياريگر خانواده زجر کشيده و جهادگري باشند که تا کنون اين کودک را در با همه تنگناها  و مشکلات معيشتي تيمارداري نموده است. باشد که زخمي از تن اين طفل مداوا ، اشکي از چشمش زدوده و لبخندي بر لبانش نقش بندد . خوانندگان محترم در صورت تمايل  جهت هر گونه حمايت مي توانند با شماره ??????????? تماس حاصل نمايند.

IMG_0001 IMG_0005 IMG_0009 IMG_0013 IMG_0015 IMG_0022 IMG_0027 IMG_0030 IMG_0038 IMG_0039 IMG_0041 IMG_0042 IMG_0043 IMG_0045 IMG_0047IMG_0055IMG_0062IMG_0063

 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 
شهرستان فارسان در یک نگاه
شهرستان فارسان در يک نگاه

خبرنگار افتخاري
خبرنگار افتخاري

آخرین اخبار
اوقات شرعی
google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html google-site-verification=sPj_hjYMRDoKJmOQLGUNeid6DIg-zSG0-75uW2xncr8 google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html