يادداشت پايگاه خبري تحليلي پيرغار؛
باراک اوباما، رئيسجمهور آمريکا 5 سال پس از شعار تغيير، وقتي ديد که خيلي چيزها را نميتواند تغيير دهد، لاجرم خود تغيير کرده و تبديل به يک شبهبوش شده است! از شوخيهاي روزگار آن است که حالا براي جلوگيري از جنگطلبيهاي او، مردم آمريکا و جهان بايد چشم به راي جمهوريخواهان هميشه جنگطلب بدوزند!
فريبهاي اوباما در صحبتهاي اخيرش از جمله صحبتهاي وي در اجلاس جي 20 را ميتوان در موارد زير دستهبندي کرد، هرچند که شايد نتوان همه آنها را برشمرد:
اول اينکه باراک اوباما بدون ارائه هرگونه مدرک مستند، دولت سوريه را به استفاده از سلاح شيميايي متهم ميکند. اين دقيقا همان کاري است که در دوران بوش انجام شد. آن زمان دولت عراق متهم شد که سلاحهاي کشتار جمعي در اختيار دارد اما اين ادعا هرگز ثابت نشد.
دوم اينکه آقاي اوباما به صراحت مدعي است که اگر ايالات متحده با دولت سوريه برخورد نکند، ديگر دولتهاي خودسر در جهان تشويق ميشوند که از تسليحات کشتار جمعي استفاده کنند. اين سخن اوباما عين فريبکاري است. در دهه 1980 ميلادي، يک حکومت ديکتاتوري در عراق اقدام به استفاده از سلاح شيميايي کرد و نهتنها با برخورد واشنگتن مواجه نشد، بلکه به تصريح اسناد منتشره در پايگاه فارين پاليسي، با همکاري ايالات متحده از آنها استفاده کرد.
اگر خباثت تسليحات شيميايي براي آمريکاييها امري اثباتشده، ذاتي و عدم وابسته به شرايط است – که نيست – پس بايد واشنگتن در دهه 80 ميلادي هم واکنش نشان ميداد و اگر نيست، حق ندارد مقابله با تسليحات کشتار جمعي را بهانه حمله به سوريه قرار دهد.
سوم اينکه آمريکاييها از حمله محدود به سوريه سخن ميگويند. اين ادعا جز گزافه چيزي نيست. اولا حمله آمريکاييها بخشي از پروسهاي تقريبا 3 ساله است. آمريکا اکنون مجبور شده در پي تغيير موازنه قوا بهنفع نيروهاي مقاومت، عليه آنان مستقيما وارد عمل شود تا موازنه را تغيير دهد. ثانيا در سوريه نيروهاي تروريستي و شورشي عملا در نقش پيادهنظام ايالات متحده فعاليت دارند. بنابر برخي اخبار واصله، تنها در ريف دمشق، 30 هزار تروريست سوري حضور دارند که آماده هستند پس از تجاوز نظامي به سوريه به سوي پايتخت حرکت کنند و ارتش سوريه در عين اينکه تحت ضربات شديد آمريکاييها قرار دارد بايد با آنها نيز بجنگد.
چهارم اينکه آقاي اوباما مدعي است که حمله نظامي به سوريه در راستاي امنيت ملي آمريکا انجام ميشود و اين در حالي است که بخش اعظم تروريستهاي سوري که با اين حمله مورد حمايت آمريکا قرار ميگيرند همان نيروهاي تکفيري هستند که تا همين ديروز بزرگترين دشمن آمريکا محسوب ميشدند و بهخاطر آنها جنگ عليه تروريسم آغاز شد.
پنجم اينکه باراک اوباما حمله به سوريه را از جنس مداخلات بشردوستانه تعريف ميکند و اين مساله به تيمي بازميگردد که وي امنيت ملي آمريکا و سياست خارجي کشور خود را به آنها سپرده است. سوزان رايس، سامانتا پاور و جان کري همه از اين ديدگاه حمايت ميکنند. ادبيات کري اين روزها تندتر از هرکس ديگري در دستگاه حاکمه آمريکاست. با اين حال، بديهي است که ارتش آمريکا در مسير انساندوستي جديد خود، تعداد کثيري از شهروندان سوري را خواهد کشت و بخش ديگري از زيرساختهاي سوريه را نيز نابود خواهد کرد. اين برداشت از انساندوستي البته همواره مورد انتقاد گروههاي مخالف جنگ در آمريکا بوده است؛ همان گروههايي که يکي از پايههاي اصلي انتخاب اوباما به رياستجمهوري بودند.
فريبهاي اوباما احتمالا به همينجا ختم نميشود. وي سهشنبه در صحبتهاي خود با مردم آمريکا قطعا به فريبکاريهايش ادامه خواهد داد. وي مدتهاست که افکار عمومي جهان را در خصوص برنامه هستهاي ايران و روند صلح خاورميانه فريب داده و به کار خود طبعا ادامه خواهد داد. وقتي عمليات احتمالي عليه سوريه شروع شود – که اميد است هرگز نشود – قطعا دروغگوييها و فريبکاريها بيشتر هم خواهد شد.
بديهي است جنگي که آمريکاييها با فريب آغاز ميکنند، ميتواند تبعاتي براي آنها داشته باشد که هرگز خواستار آن نيستند. آيا اوباما خواهد توانست در هنگام مواجهه با تبعات نيز با فريبکاري افکار عمومي را منحرف کند؟ پاسخ اين سوال روشن نيست اما دستکم ميدانيم که بوش قادر به چنين کاري نشد.