پر بازدیدترین
خبر های ورزشی
آمار سایت
امروز
-1
دیروز
-1
هفته
-1
ماه
-1
کل
-1
 
کد مطلب: 114820
تقواي جمعي و قبيله‌گرايي سياسي
تاریخ انتشار : 1393/01/01
نمایش : 815


يادداشت پايگاه خبري تحليلي پيرغار؛

نوع ديگر روابط، رابطه‌ي انسان با ديگر انسان‌ها است. هركدام از انسان‌ها فكر و ميل و سليقه‌ي خاص خود دارند. همه‌ي انسان‌ها با اين‌كه انديشه و رنگ و زبان‌شان با هم فرق دارد، اما منفعت‌طلبند و به خود فكر مي‌كنند. پس اين پرسش اساسي نيز مطرح است كه با هركدام بايد چگونه برخورد كرد و در برخورد با جوامع ديگر چه كنيم؟ آيا فرهنگ‌هايمان را يكي كنيم يا بر فرهنگ خود پافشاري كنيم؟ بجنگيم يا اهل صلح باشيم؟

عرصه‌ي ديگر تعامل آدمي نيز با طبيعت است. در اين‌ عرصه هم دغدغه اين است كه با امكانات و منابع طبيعي چگونه برخورد كنيم.

تنظيم روابط انسان

دين براي اين آمده كه روابط انسان را در همه‌ي عرصه‌ها و ابعاد تنظيم كند و مدعي است كه به همه‌ي اين سؤال‌ها جواب مي‌دهد. دين مي‌گويد فقط وقتي مي‌تواني ارتباط صحيحي در همه‌ي اين جهات ايجاد و برقرار كني كه به «تقوا» برسي. آن‌وقت تازه روابط تو با همه‌چيز و همه‌كس صحيح مي‌شود. تقوا يعني غلبه و حاكم‌شدن اراده‌ي انسان بر نيروهاي حيواني وجودش. اميرالمؤمنين عليه‌السلام تقوا را اين‌گونه تعريف مي‌كند: «فإنّها الزّمام»؛ يعني افسار مَركبت دست خودت باشد.

واژه‌ي تقوا از ريشه‌ي «وقايه» به معني حفظ‌كردن است. در خطبه‌ي 16 نهج‌البلاغه، اميرالمؤمنين مي‌فرمايند: «ألا وَ إنَّ التّقْوي مَطايا ذُلُلٍ» تقوا مركب رامي است كه انسان سوار آن است و افسارش هم در دست اوست؛ مي‌راند تا به بهشت برسد. همچنين آن حضرت بي‌تقوايي را به مركب چموشي تشبيه كرده كه انسان سوار بر آن است، اما مهار آن در دستش نيست و سوارش را به سوي جهنم مي‌برد.

ابعاد فردي تقوا با ابعاد اجتماعي آن در هم‌ تنيده است. تنهايي انسان را آزار مي‌دهد و آدمي همواره از تنهايي گريزان است. انسان‌ها به انسان‌هاي ديگر پناه مي‌برند؛ هم براي رفع حوائج مادي و هم براي برآوردن نيازهاي روحي كه انس و صميمت باشد. وقتي انسان‌ها براي تأمين نيازها و رفع نگراني‌هاي خود به ديگران پناه مي‌برند، در ارتباطات خود نيز به تقوا نياز دارند. بنابراين تقوا در ابعاد فردي و اجتماعي نيز مورد نياز آدمي است.

اگر از ابعاد اجتماعي تقوا غافل شويم، يك دين خيالي خواهيم داشت. در نتيجه مستكبران بر ما مسلط مي‌شوند و براي همان دين خياليِ فردي هم مزاحمت ايجاد مي‌كنند؛ چنان‌كه در برهه‌هايي از تاريخ چنين كردند، چادر را از سر زنان كشيدند و عمامه را از سر مردان برداشتند و لباس‌ها را به‌زور تغيير دادند و نگذاشتند كسي مجالس روضه‌خواني برپا كند.

وقتي حاكمان دين‌دار نباشند، دين‌داران را به حال خود نمي‌گذارند. در تعقيبات نماز عصر مي‌خوانيم: «أعُوذُ بِكَ مِن نَفْسٍ لا تَشبَعُ». خدايا به تو پناه مي‌برم از نفْسي كه سير نمي‌شود. حاكم بي‌تقوا نفْسي دارد كه سير نمي‌شود و محدوده‌اي براي قدرت خود تعيين نكرده تا وقتي به آن‌جا مي‌رسد، بگويد بس است ديگر! هرچه عقب برويم، او جلو مي‌آيد. قرآن به‌زيبايي مي‌فرمايد: «لَنْ تَرْضي عَنْكَ الْيَهوُد وَ لا النَّصاري حَتّي تَتّبِعَ مِلّتَهُم»1. آنها تو را به حال خودت وانمي‌گذارند. بنابراين اگر كسي فقط به فكر تقواي فردي باشد، در همان زمينه هم دچار چالش مي‌شود، زيرا اگر اهل قدرتي كه تقوا ندارند، مانع و رادعي نداشته باشند، به حريم فردي دين‌داران هم تجاوز مي‌كنند.

روابط متقابل تقواي فردي و تقواي اجتماعي

تقواي اجتماعي بار سنگيني است كه كشيدن آن بدون تقواي فردي امكان ندارد. تقواي اجتماعي يعني اگر من مديركل شدم، رشوه نگيرم؛ اما براي اين كار بايد هوس خود را كنترل كرده باشم. اگر تابع هوس‌هاي خود باشم، وقتي قدرت پيدا كنم، تحت عنوان هديه به رشوه‌گيري هم دچار مي‌شوم. البته هوس‌راني فقط در پول يا در نامحرم نيست. يكي از هوس‌هاي ما حب فرزند است. يعني اين‌كه انسان در موارد لزوم نتواند عواطف خود را نسبت به فرزندانش مديريت كند. خيلي‌ها كه حتي اهل مبارزه هم بودند، در اين عرصه كم‌آوردند. براي همين پيش از مبارزه با دشمن بيروني، بايد بر هوس‌ها و اميال دروني خود حاكم شد.

اميرالمؤمنين عليه‌السلام نسبت تقواي فردي و تقواي اجتماعي را دائماً در بيانات خود ‌تذكر ‌داده‌اند. در نامه‌هاي حضرت به معاويه تعابير مختلفي با اين مضمون هست كه «اي معاويه! تو افسارت را به دست شيطان داده‌اي؛ شيطان ريسمان به گردنت انداخته و تو را به سمت آتش مي‌برد؛ اگر هوس‌هايت را مهار نكني، تو را به‌سوي ضررهاي فراوان مي‌كشاند.» پس تقواي فردي با تقواي اجتماعي ارتباط وثيقي دارد؛ اگرچه از حيث رتبي و زماني، تقواي فردي مقدم است، چون آن‌هايي كه بدون تقواي فردي به ميان اجتماع مي‌روند، سرانجام در جايي كم‌مي‌آورند.

با اين‌همه، ميزان و شاخص سنجش تقواي فردي نيز در اجتماع است. وقتي انسان در گوشه‌اي به كنج عزلت فرورود، چه‌بسا گمان مي‌كند كه همه‌ي هوس‌هاي خود را كُشته و به عرش أعلي رسيده است. در حالي كه كسي نزديك او نيست تا به او حسودي كند، يا كسي براي او مزاحمتي ايجاد نكرده تا ببيند صبور هست يا نه، يا كسي بر او خشم نگرفته تا بفهمد آيا بر عصبيت خود مسلط است يا نه. پس تا هنگامي كه كسي به اجتماع ورود پيدا نكرده، خودش هم نمي‌فهمد چه در چنته دارد. ما در خلوت‌هاي خود مراقبت مي‌كنيم، تصميم مي‌گيريم، اشك مي‌ريزيم، ولي اثر و ثمر آن در ارتباط و برخورد با ديگران ظاهر مي‌شود. به‌خصوص وقتي انسان قدرت و امكاناتي پيدا كند، مشخص مي‌شود كه تقواي فردي داشته يا نه. در ارتباط و مراوده‌ي با ديگران است كه معلوم مي‌شود انسان در خلوت‌هايش چه كسب كرده و آيا توانسته است نفس خود را مهار كند يا نه؟

تقواي جمعي و قبيله‌گرايي سياسي

در قرآن هم عبارت «إتَّقِ اللهَ» را داريم و هم تعبير «اتَّقُوا اللهَ» را. گاهي مي‌گويند تو تقوا داشته باش و گاهي به جمع مي‌گويند تقوا داشته باشيد. در قرآن مي‌خوانيم: «لا يَجْرِمَنَّكُم شَنَئانُ قَوْمٍ ألاّ تَعْدِلُوا إعْدِلُوا هُوَ أقْرَبُ لِلتَّقْوي»2 اگر جمعي تقوا داشته باشند، صِرف اين‌كه هم‌حزبي يا هم‌گروهي‌شان با كسي درگير شده، از او حمايت نمي‌كنند. وقتي تقواي جمعي شكل گرفت، رعايت آن اقتضا مي‌كند كه انصاف داشته باشند. تقواي جمعي در ارتباط يك جمع با افراد يا گروه‌هاي ديگر مطرح است. متأسفانه بسياري از مشكلات سياسي ما نيز به همين نكته برمي‌گردد كه رهبر انقلاب از آن به عنوان «قبيله‌گرايي سياسي» ياد كرده‌اند. كسي كه اهل قبيله‌گرايي سياسي است، حتماً در تقواي فردي خود هم دچار مشكل است. كسي كه در بازي فوتبال بي‌تقوا باشد، اگر كشتي هم بگيرد همين‌گونه است و به ديگران ظلم خواهد كرد.

يك «امّت» هم در هدف و هم در روش هم‌آهنگ هستند. اصحاب أباعبدالله عليه‌السّلام با ايشان هم‌آهنگ بودند. با اين‌كه در تاريخ تحريف‌هاي بسياري صورت گرفته تا شرح صحيح واقعه‌ي كربلا به ديگران نرسد، اما باز هم چيزي خلاف ادب و جوانمردي اصحاب سيدالشهداء عليه‌السّلام نقل نشده است. وقتي انسان رهبر و امامي پيدا مي‌كند و از او تبعيّت مي‌كند، اين‌چنين است. اصحاب خاص رسول اكرم صلوات‌الله‌‌عليه‌و‌آله هم اين‌گونه بودند. البته مراتب و درجات آن‌ها متفاوت بود، اما در حركت‌ها ملاحظه‌ي تقواي جمعي را مي‌كردند. حضرت امير عليه‌السلام در نامه‌شان به مالك اشتر، به مديران جامعه‌ي اسلامي توصيه مي‌كنند كه «مراقب اطرافيانت و بچه‌هايت و كساني كه دوست‌شان داري باش!»

ما اغلب براي بُعد جمعي تقوا ارزش چنداني قائل نمي‌شويم و آماده‌ي ورود به عرصه‌ي اجتماع بر مدار تقوا نيستيم. در نتيجه وقتي عرصه‌هاي امتحان پيش مي‌آيد، كساني كه در خلوت‌ها يا در ميدان‌هاي كوچك خودسازي نكرده‌اند و تازه عيب‌هاي نفس‌شان برملا مي‌شود. در حالي كه ديگر فرصت چنداني براي خودسازي ندارند. آدمي بايد از قبل براي سيل و زلزله‌اي فكر كند كه ممكن است بيايد و نه در وقت حادثه. اين‌كه اسلام مي‌گويد نماز را با توجه بخوان و كمي در خودت باش و با خدا خلوت كن، يا مي‌گويد نماز شب بخوان و با قرآن اُنس داشته باش، براي اين است كه انرژي بگيريم و به ميان جامعه برويم.

اگر انسان از آغاز جواني و هم‌زمان با خودسازي فردي، به عرصه‌هاي اجتماعي نيز قدم بگذارد، هم ورود درستي پيدا مي‌كند و هم محك مي‌خورد و عيوب نفس خود را پيدا مي‌كند. بعد وقتي به خلوت برگشت، استغفار مي‌كند و دوباره نيرو مي‌گيرد. مانند شناگري كه هر چند لحظه يك‌بار بايد سرش از آب بيرون بياورد و نفس تازه كند تا بتواند ادامه بدهد. بالاخره در اجتماع ظلماتي هست و انسان در خلوت‌هاي فردي بايد خود را آماده‌ي مواجهه‌ي با آن كرده باشد.

متأسفانه گاهي تقواي ما خيالي و رؤيايي است، چون تعريفي كه از تقوا و از دين داشته‌ايم، نادرست بوده و دين را به نماز و اشك و تلاوت قرآن و دعا خلاصه و محدود كرده‌ايم. وقتي زلزله‌هاي عظيم و فتنه‌ها پيش‌مي‌آيد، ديگر فرصت خودسازي نيست. قرآن مي‌گويد يكي از آثار و ثمرات تقوا، افزايش بصيرت و «فُرقان» است؛ يعني قدرت تشخيص حق و باطل. آيه ديگري مي‌گويد: «إنَّ الَّذينَ اتَّقوا إذَا مَسَّهُم طائِفٌ مِن الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإذا هُمْ مُبْصِرُونَ»3. تقوا موجب مي‌شود كه وقتي شياطين به انسان هجوم مي‌آورند و دور دل انسان طواف مي‌كنند، انسان به خودش بيايد، نوري در دلش بدرخشد و بصيرتش افزايش پيدا كند. يعني نه‌تنها رسانه‌هاي بيگانه و وسوسه و اغواگري آن‌ها اثري نمي‌گذارد، بلكه تلاش آن‌ها براي بصيرت‌زدايي منجر به بصيرت‌زايي مي‌شود.

مراقبه‌ي هميشگي

اما براي عبور از اين موانع چه بايد بكنيم؟ يك نكته‌ي مهم اين است كه انسان بايد نقطه‌هاي شروع خوبي داشته باشد و در طول مسير نيز از خود مراقبت كند. مثلاً به خاطر هوي و هوس به سمت قدرت نرود و فريب نفس خود را نخورد. اگر انسان تقوا نداشته باشد، سر بزنگا‌ه‌ها به اشتباه مي‌افتد و آن‌هايي كه اهل دقت هستند، متوجه مي‌شوند. البته انسان خودش پيش از همه مي‌فهمد كه چه كمبودهايي دارد: «بَل الإنسانُ عَلَي نَفْسِهِ بَصيرَةٌ»4. به اميرالمؤمنين عليه‌السلام گفتند چگونه به چنين جايي رسيدي؟ فرمود: «كُنْتُ بَوّاباً عَلي بابِ قَلْبي»5.

انسان بايد همواره خود را بررسي كند تا ببيند خالص هست يا نه. آن‌هم نه خوشبينانه. حضرت امير مي‌فرمايند: «مؤمن شب را به صبح و صبح را به شب نمي‌رساند، مگر آن‌كه به خود بدبين است!» با عينك بدبيني، نه ديگران، بلكه خود را بررسي مي‌كند تا عيوب احتمالي را بيابد، چون براي او مهم است كه به آتش دوزخ گرفتار نشود. اگر انسان اهل خودسازي و تقوا نباشد، وقتي به ثروت و قدرت مي‌رسد، رفتنش به سوي جهنم تندتر خواهد شد.

نكته‌ي ديگر اين است كه نبايد خود را در معرض قضاوت اشتباه مردم نيز قرار بدهيم. اگر ته دل من پاك است، بايد طوري رفتار كنم كه مردم هم آن را حس كنند. نه اين‌كه در درجه‌ي اول قضاوت مردم برايمان مهم باشد، اما نبايد مردم را به اشتباه انداخت. فرض كنيد كسي قاضي شده و هم‌زمان با گرفتن كرسي قضاوت پدرش از دنيا رفته و ثروت كلاني براي او به ارث گذاشته است. او با اين ثروت، خانه و خودروي خود را تبديل به احسن مي‌كند، اما مردم در چنين موقعي ممكن است گمان كنند كه او رشوه‌اي گرفته است. راهش اين است كه اين فرد واقعيت را توضيح بدهد. اميرالمؤمنين عليه‌السّلام به مالك اشتر مي‌نويسند: «اگر مردم به تو بدگمان شدند، عذرت را بگو.»

بنابراين در درجه‌ي اول بايد بكوشيم در معرض تهمت قرار نگيريم، چون فرموده‌اند: «اتّقُوا مَواضِعَ التُّهَمِ»6. اگر هم به دليل تلاش‌هاي شياطين يا ضعف‌هاي خود دچار اتهام شديم، بايد عذر خود را به مردم بگوييم. شياطين هميشه فعال هستند، ولي ما نبايد روزنه‌اي و بهانه‌اي براي تأثير شيطنت‌ها قرار بدهيم. وقتي بين مسئولان و مردم فاصله‌اي ايجاد ‌شود، شياطين از آن سوء استفاده مي‌كنند. لذا هيچ شكاف و فاصله‌اي نبايد در اين ميان باشد. مدير متّقي بايد نبض جامعه را در دست داشته باشد؛ از طرق مختلف افكار مردم را بفهمد و مستقيم و غير مستقيم سوء‌ ظن‌ها را برطرف كند. ارتباطات فردي و عاطفي او هم كمك مي‌كند تا برداشت‌هاي نادرست كاهش يابد.

كاربست تقواي جمعي

تقواي جمعي در چنين مواردي به‌كار مي‌آيد. يعني اگر نسبت به منِ مسئول سوء‌ظني پيدا شد و شما مي‌دانيد من صداقت دارم، بايد از من دفاع كنيد. دفاع من از شما و شما از من، شائبه‌ي ناخالصي كمتري دارد تا اين‌كه من به عنوان مسئول از خودم دفاع كنم. صداقت امام و رهبر را ما بايد توضيح بدهيم و نه خود آن‌ها، چون هم با تواضع سازگاري ندارد و حمل بر خودستايي مي‌شود و هم باورپذيري آن كمتر و ديرتر است.

قرآن مي‌گويد: «لا تَلْمِزُوا أنْفُسَكُم»7. خداوند وقتي مي‌خواهد بگويد از ديگري عيب نگيريد، مي‌گويد از خودتان عيب نگيريد؛ شما را به عنوان هويت جمعي خطاب مي‌كند. يعني ما يك هويت جمعي مؤمنانه داريم. اگر نسبت به رهبر ما سوء ‌ظني پيدا شود، ما بايد به ميدان بياييم. البته رهبر هم بايد بازيركي صداقت خود را نشان دهد، اما اگر صراحتاً چيزي بگويد، شايد اثر عكس بگذارد. مؤمن برادر و ياور ديگر مؤمنان است؛ عيب‌هاي آن‌ها را مي‌پوشاند و از آن‌ها دفاع مي‌كند. براي همين گفته‌اند صداقت و دوستي، خود را در غياب ديگران نشان مي‌دهد. آيا در غياب دوست‌ مؤمن خود كه در معرض تهمت قرار گرفته، از او دفاع مي‌كنيم؟

پس متهم‌شدن انسان‌هاي خوب كه در تاريخ بارها اتفاق افتاده، مشكلات ديگري را به دنبال خود مي‌آورد. بدعمل‌كردن‌هاي ما زمينه‌ي اتهام به انسان‌هاي خوب را فراهم مي‌كند. گاهي ما با يك گفتار و رفتار نادرست، به ارزش‌ها ظلم مي‌كنيم. بايد مواظب باشيم كه در هر لباسي و هر نقشي كه هستيم، آبروي هويت جمعي خود را نبريم.

اميرالمؤمنين عليه‌السّلام مي‌گويند: «وقتي در ميدان جنگ ديدي رفيق تو ضعيف‌تر است، به شكرانه‌ي نعمت شجاعت، به كمك او برو.» اگر پرچم به زمين بيفتد، همه ضرر مي‌كنيم و بايد عقب‌نشيني كنيم. در عقب‌نشيني هم تلفات زيادي هست و هم اگر دشمن روحيه بگيرد، همه را تار و مار مي‌كند. وقتي مي‌بينيم كه پرچمدار ما را با تير مي‌زنند، نبايد بايستيم و نگاه كنيم!

پي‌نوشت‌ها:
(1) سوره‌ي بقره، آيه‌ي 120
(2) سوره‌ي مائده، آيه‌ي 8
(3) سوره‌ي أعراف، آيه‌ي 201
(4) سوره‌ي قيامت، آيه‌ي 14
(5) غررالحكم
(6) بحارالأنوار 75/90 (با مختصر تفاوت)
(7) سوره‌ي حجرات، بخشي از آيه‌ي 11

 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 
شهرستان فارسان در یک نگاه
شهرستان فارسان در يک نگاه

خبرنگار افتخاري
خبرنگار افتخاري

آخرین اخبار
اوقات شرعی
google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html google-site-verification=sPj_hjYMRDoKJmOQLGUNeid6DIg-zSG0-75uW2xncr8 google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html