اي کاش حاج همت بودي امروز؛نزديک انتخابات است
اي کاش بودي تا برايت ستاد ميزديم؛رنگ خاکي را دست بند و شال گردن ميکرديم مي انداختيم روي دوشت
با يک چفيه و عکس انتخاباتي ميشدي کانديداي اصلح
شوراي نگهبان تو را نديده تاييد ميکرد؛کسي را که خدا تاييد کرده مگر ميشود بنده اش قبول نداشته باشد؟
بيا و احساس وظيفه کن،تو هم مثل خيلي ها شعر و شعار تعريف کن
از خاطرات جنگ بگو؛از هم رزم هايت بگو؛فخر بفروش که در فلان عمليات بودي و فلان فرماندهي براي تو بود!
بگو فلان درصد جانبازي داري و ترکش هاي بدنت چه وفا دارند....
ميدانم از اين حرف ها بلد نيستي؛تو صاف و خاکي هستي؛مثل لباست...
چفيه اگر مي اندازي براي خداست نه خلق او،براي ريا و رياست نيست...
بيا و کانديدا شو؛اين انتخابات احساس وظيفه کن؛بيا و بگو يک روز جنگ شد و مرد ميدان شدي؛بيا بگو امروز اگر بودي باز چفيه مي انداختي و ميامدي...
بيا بگو براي تو فرقي بين صندوق مهمات و صندوق راي نيست،هرجا حرف امام باشد تو آنجايي
فرقي ندارد امام خميني يا امام خامنه اي...
بيا بگو اين روزها صداي خمپاره ها بيشتر شده است؛بگو خون به دل امام ميکنند؛بد تر از جام زهر ميدهند اين نانجيب ها....
بيا بگو حاج همت،پشت بيسيم صدايت ضعيف است...
بيا بگو اگر بودي تاريخ جنگ را براي خودت نمينوشتي؛بيا بگو تا حرف در دهانت نگذاشته اند
بيا بگو که اينجا خيلي ها از ترکش هاي نخورده ناله ميکنند؛بيا بگو ميزان اعمال را با کارت و گزارش مينويسند
بيا و بگو که بسيجي ميدان را خالي نميکند؛بيا بگو حرف امام نبايد زمين بماند!
امروز اگر اينجا بودي؛به همرزم هايت راي ميدادي؛به پلاک هاي گمنام راي ميدادي؛به بسيجي هاي گمنام راي ميدادي؛بگو اگر اينجا بودي به شهادت راي ميدادي؛به شهيد خرازي ها ؛به باکري ها؛به زين الدين ها؛به کاظمي ها
اصلا به امثال خودت راي ميدادي...
تو مگر چه کم از کانديدا هاي ديگر داري؟!
رياست جمهور؛مرد ميخواهد،نه ادعا،درد ميخواهد؛نه دليل؛
ترکش هاي تو،براي تاييد شدنت کافي است...
نياز به بنياد شهيد ندارد
کارت فعال هم نميخواهد
شوراي نگهبان هم تو را تاييد نکند؛نزد خدا تاييد شده اي...
امروز اگر بودي؛انقلاب و ميدانش تنها نميشدند...
خيابان هاي تهران را بوي عطر لباست پر ميکرد؛
بيا همت؛همتي کن...
به امثال تو نياز دارد اين انقلاب
اينجا مرد ميخواهد؛يکي مثل تو...
بيا حاج همت
تو هم مثل خيلي ها احساس وظيفه کن...