به گزارش پايگاه خبري تحليلي پيرغار، «ايگور پانکراتينکو» کارشناس روس با ارسال يک يادداشت اختصاصي براي فارس به بررسي نتايج نشست اخير ايران و گروه ?+? در «آلماتي» و رويکردهاي پس از آن پرداخته است.
به نظر ميرسد نتايجي که از مذاکرات ايران با گروه ?+? در آلماتي گرفته شد، نسبتا خوشبينانه بوده است اما در اصل همانگونه که از قبل پيشبيني ميشد در اين مذاکرات پيشرفتهاي خاصي حاصل نشد.
عليرغم اين مسئله، بهطور عجيبي طرفهاي مذاکرهکننده و برخي از ناظران در رابطه با نتايج نشست آلماتي به بيان يک نوع «خوشبينيهاي محتاطانه» پرداختند بويژه اين امر در تفسيرهاي کساني بيشتر به نظر ميرسد که در غرب در رابطه با بحث ايران از مواضع به اصطلاح «ميانرو» پيروي ميکنند.
اما آن عده که در غرب با عنوان «بازها» دانسته ميشوند و بر اين باورند که برنامه هستهاي ايران ماهيت نظامي داشته و بايد از راه توسل به زور متوقف شود، در رابطه با نتايج مذاکرات آلماتي ناراحت بوده و اقدام به جوسازي ميکنند.
بنابراين بهتر خواهد بود بيش از نتايج رسمي مذاکرات آلماتي در مورد فرايندهاي سياسي و تغيير رويکردها صحبت کنيم که در آلماتي برجسته شده بود و به طور قابلتوجهي وضعيت بعد از اين مذاکرات را تعيين خواهد کرد.
به عبارتي، اين مسئله دليل خوشبيني موضع هيئت ايراني بود چرا که ايرانيها بار ديگر اثبات کردند مذاکرهکنندگان خوبي هستند و روش تاکتيکي آنها در آلماتي بسيار عالي بود.
آنها بهطور آگاهانه سطح انتظارات از خود (در چشم غربيها) را بهحدي پائين آورده بودند که حتي حرکات و واکنشهاي عادي هيئت ايراني بهعنوان «گامي بزرگ و رو بهجلو» تعبير ميشد.
همينطور ايران (بدون خرج کردن تلاشهاي خاص و هيچگونه عقبنشيني از مواضع خود) بهبخش غربي گروه ?+? که به هر نوع پيشرفتي در اين مذاکرات نياز داشتند (حتي نه پيشرفت بلکه تظاهر به پيشرفت تا نشان دهند که بر روند «مديريت» داشته و از قدرت تأثيرگذاري بر روي ايران برخوردارند)، «کمک» کرد.
بدون چنين تظاهري شرايط براي غربيها تا حدي ناخوشايند و حتي نامناسب بود چرا که هزينههاي بزرگ سياسي و مالي براي وادار کردن ايران به مذاکرات صورت گرفته و همچنان نتيجهاي مشخصي بهبار نياورده است: ايران نه تنها شرايط غرب را نميپذيرد بلکه بازي ديپلماتيک خود را تحميل ميکند.
در نتيجه، تهران به نوعي «حق ابتکار» را به غرب واگذار کرده و اين نتيجه را به دست آورد که اکنون غربيها در قياس با مواضع قبلي خود به ايران پيشنهادات بيشتري ارائه ميکنند و در مقابل تقاضاي گذشتهاي کمتري دارند. ضمنا گذشتها مورد نظر غربيها در کل براي ايران قابلقبول ميباشد.
اکنون در رابطه با آنچه که بيرون از چشم دوربينها ماند، يعني درباره روندهايي که تازه دارند شکل ميگيرند (شايد هم واقعيت پيدا نکنند) و هر چند نه به طور مستقيم بلکه به طور ضمني مسير مذاکرات آلماتي را تعيين کردند (منظور تغيير رويکردهاي غرب در برابر برنامه هستهاي ايران است) که در آينده به طور ناگزير اتفاق خواهد افتاد، مهمترين نکتهاي که بايد به آن اشاره شود اين است که برنامه هستهاي ايران در افکار عمومي غربيها و بخشي از نخبگان سياسي غرب، ديگر در حال از دست دادن ماهيت به اصطلاح آنان «شر مطلق» قرار گرفته است.
بيش از پيش در غرب اين صحبتها بهگوش ميرسد که برنامه هستهاي ايران براي باقي جهان هيچگونه تأثير «آخرزماني» نداشته و اين موضوع نميتواند يک تهديد جدي براي «بشريت مترقي» دانسته شود.
و بالاخره بايد حق ايران براي استفاده از انرژي صلحآميز هستهاي پذيرفته شود و از سياست تقابل که نه براي نظام سياسي جمهوري اسلامي و نه براي اقتصاد ايران تأثير بحرانزا ندارد، دست کشيد.
علاوه بر اين، چنانچه سير فعاليتهاي سياسي پيرامون برنامه هستهاي ايران در ? سال گذشته مورد بررسي قرار داده شود، به اين نتيجه ميتوان رسيد که اين فعاليتها به نوعي در حال تبديل شدن به يک نوع «سنت» غربيها هستند به طوري که آنها اظهار ميدارند: «بايد همواره در مورد برنامه هستهاي ايران سخن بگوئيم هر چند مسائل مهمتر از اين برايمان وجود دارد.»
و مهمتر اين است که کارت ايران بيش از پيش به عناصري در مبارزه داخلي نخبگان غربي تبديل ميشود.
عليرغم اين نبايد گرفتار هيج نوع توهم شد: نظام سياسي موجود ايران، يعني جمهوري اسلامي براي همه نخبگان سياسي غربي يک پديده غيرقابل قبول است چرا که غرب را با چالش جدي براي حفظ و تجديد سيستم استعمار نرم مواجه ميکند. تفاوت و تقابل نخبگان غربي به آن برميگردد که چگونه بايد با ايران مبارزه کرد.
«ميانهروها» بر اين باورند که هدف استراتژيک محدود کردن نفوذ رو به افزايش ايران از راه «غيرخشونتآميز» ميباشد. يعني ايجاد يک سيستم بازدارندگي و توازن که بتواند به طور مؤثري جمهوري اسلامي را در انزوا قرار داده و آن را براي تعامل با غرب متمايل کند. در ادامه اين فرايند تطميع برخي از نخبگان ايراني بعيد نخواهد بود.
فعاليتهاي خرابکارانه و حرکت در مسير لطمه زدن به جامعه ايراني، حمايت از هرج و مرج «قابل کنترل» پيرامون ايران و جلوگيري از دستيابي جمهوري اسلامي بهفناوريهاي پيشرفته از ابزارهاي مورد بهرهبرداري غربيهاست. چنانچه اين ابزارها در مورد اتحاد شوروي جواب دادند پس چرا بار ديگر نتوان براي استفاده از آنها تلاش کرد؟
نقطه نظر گروه «بازها» را به وضوح «مارک روبيو» ستاره به اصطلاح در حال طلوع جمهوريخواهان (و يکي از شرکتکنندگان احتمالي انتخابات سال ???? رياست جمهوري آمريکا) پس از سفر خود به کشورهاي خاور نزديک، بيان کرد.
وي گفت: کل دنيا از آن نگران است که ايران با دست يافتن بهسلاح هستهاي ميتواند آسيبناپذير شود. حتي روسها دارند به صورت غيرمستقيم علائمي در رابطه با از دست دادن صبر و شکيبايي در برابر رفتارهاي ايران را نشان ميدهند.
روبيو در مورد مذاکرات ايران با گروه ?+? در آلماتي، اعلام کرد که با نظر مقامات اسرائيلي موافق است که ايران از راه مذاکرات ميخواهد فرصت مناسبي براي پيشرفتهاي برنامه هستهاي خود فراهم کند.
در اين بخش «موافقت با نظر مقامات اسرائيلي» عباراتي کليدي است زيرا اساس موضع «بازها» را سرمايه سعودي و منافع سياسي اسرائيل تشکيل ميدهد. هم براي لابي سعودي و هم اسرائيلي رويکرد «ميانهروها» به اين دليل قابل قبول نيست که اين روش به زمان نياز دارد و اين ? کشور بايد هماکنون به صورت فوري اقدام کنند زيرا اين امر بهاي وجود و يا عدم وجود آنها به صورت فعلي ميباشد.
همين طور از لانه بازها است که اسطورههاي اصلي در مورد برنامه هستهاي ايران و مذاکرات در حال انجام بهپرواز در ميآيد. اسطورههاي ضعيف کار شده و همراه با تضادهاي متعدد داخلي که قدرت انتقادپذيري نداشته و تنها هدف گيچ کردن مخاطبان و دست يافتن بهموفقيت سريع را دنبال ميکنند.
نکته مهم اينکه براي پرداختن بهاين ضعفها زمان باقي گذاشته نميشود با اين حساب که پيروزشدگان محکوم نيستند بلکه آنهايي محکومند که مغلوب ميشوند...
امروزه در فضاي رسانهاي با نيرويي جديد ? اسطوره بهچرخش درآمده است:
- ايران عمدا مذاکرات را طولاني ميکند تا بهساخت سلاح هستهاي دست يابد؛
- تهران از مذاکرات مستقيم با آمريکا خودداري ميکند؛
- و اسطوره کاملا جديد اينکه ايران در حال توليد پلوتونيوم در اراک ميباشد.
چارچوب محدود اين مطلب اجازه نميدهد تا به جزئيات هر يک از اين اسطورهها پرداخته شده و بياساس بودن آنها بهثبوت رسانده شود. اين کار زمان ديگري انجام خواهد شد.
حالا فرايندهاي زير به صورت علني به نظر ميرسند که مسير مذاکرات پس از نشست آلماتي و مبارزه پيرامون برنامه هستهاي جمهوري اسلامي را تعيين خواهند کرد.
اولا، مبارزه «ميانهروها» و «بازها» پيرامون «موضوع هستهاي ايران» در رابطه با تحريمها به صورت علني (و براي عموم مردم) دنبال خواهد شد. چنانچه «بازها» جانبدار تشديد تحريمها هستند پس «ميانهروها» ضمن عدم حمايت از لغو کامل تحريمها، از کاهش کنترل بر اجراي آنها حمايت ميکنند.
معلوم است که غرب هيچگاه از تحريمها عليه جمهوري اسلامي دست بر نخواهد داشت ولي همزمان اينگونه سياست از يک طرف اجازه ميدهد که غرب در مواقعي که لازم بداند بتواند «پيچها را صفت کند» و از سوي ديگر ضمن «حفظ وجهه» خود بتواند به ايران و جامعه بينالمللي «حسن نيت» نشان دهد.
دوما، در متن گسترش روحيات مثبت در جوامع غربي نسبت به برنامه صلحآميز هستهاي ايران، بروز داستانهاي ترسناک در فضاي رسانهاي در مورد جمهوري اسلامي (از تهيه بمب پلوتونيوم گرفته تا سرکوبي خونين مخالفين داخلي و حمايت از تروريسم بينالمللي) کاملا امکانپذير خواهد بود.
سوما، در مرحله پيش رو، اصليترين برهمزننده آرامش، توطئهکننده و حامي ايجاد اختلافات و ارائهکننده اطلاعات ساختگي در رابطه با برنامه هستهاي ايران، اسرائيل خواهد بود.
ضمنا مذاکرات آلماتي نشان داد که جمهوري اسلامي ابزار مقابله با تلآويو را در اختيار دارد. در پايان اين مذاکرات «سعيد جليلي» بهشرکتکنندگان گروه ?+? و جامعه بينالمللي بررسي جدي موضوع از بين بردن سلاحهاي کشتار جمعي رژيم صهيونيستي، خلع سلاح آن و تعيين اين موضوع که چه کشوري اين سلاحها را در اختيار اين رژيم قرار داده است، پيشنهاد کرد.
البته مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا «کاترين اشتون» از چنين پيشنهادي بهسردرگمي افتاده بود...
اما شکي وجود ندارد که اين سخنان جليلي شنيده خواهند شد و براي ايران توجه بينالمللي و امتيازات سياسي را براي مذاکرات بعدي فراهم خواهند کرد.
ايده خاور نزديک عاري از سلاحهاي هستهاي و خلع سلاح اسرائيل ميتواند و بايد برگ برنده ديپلماسي ايران باشد. اين امر نه تنها از سوي بيشتر کشورها حمايت خواهد شد بلکه به اصلي تبديل خواهد شد که پيرامون آن بخش غيرغربي جامعه جهاني متحد خواهد شد.
ضمن صحبت از آينده مذاکرات پيرامون برنامه هستهاي ايران بايد در رابطه با موضع جديد روسيه در اين مورد مواردي گفته شود.
در ?? فوريه سال جاري ميلادي نشست شوراي امنيت روسيه با شکل نيمهعلني بهرياست «ولاديمير پوتين» برگزار شد که در آن دکترين تجديدشده سياست خارجي روسيه مورد بحث و بررسي قرار گرفت. آمادهسازي اين سند همراه با مباحث داغ گروههاي کاري بود که بر روي زمينههاي مشخص فعاليت صورت گرفت.
در رابطه با ايران، مباحث تهيهکنندگان اين دکترين را ميتوان به ? دسته جدا کرد: يکي جانبداران برنامه هستهاي ايران و ديگري مخالفان آن.
اعضاء اين گروهها چه کساني هستند؟ جانبداران برنامه هستهاي ايران اساسا نمايندگان نهادهاي نظامي، امنيتي و انتظامي، مجتمع صنايع نظامي و فناوريهاي بالا روسيه ميباشند.
آنها از گسترش همکاريها با ايران و حضور روسيه در بازار انرژي هستهاي جمهوري اسلامي، تحقق طرحهاي مشترک فناوريهاي پيشرفته از جمله در زمينه موشکي حمايت ميکنند.
در ضمن، اعضاي گروه مورد اشاره بهخوبي درک ميکنند که اينگونه همکاريها ميتواند منجر بهحساسيتهاي آمريکا شود ولي با وجود اين آماده تحمل سردي روابط با واشنگتن ميباشند زيرا ميدانند که وعده بهبود روابط که همواره از سوي «کاخ سفيد» داده ميشود در اصل فريبي بيش نيست.
مخالفان برنامه هستهاي ايران در روسيه، نمايندگان غربگراي مجتمع مواد خام و انرژي اين کشور ميباشند که از رقابت تهران با مسکو در زمينه نفت و بخصوص در بازار گاز نگرانند.
گذشته از اين داراييهاي اصلي مالي اعضاي اين گروه با سيستم بانکي غربي به طور مستقيم مرتبط بوده و آنها از ناراحت شدن غرب نگرانند و فکر ميکنند که چنين امري ميتواند آنها را از اندوختههايشان از ناحيه اقتصاد مبتني بر منابع خام محروم کند.
اگر واضحتر صحبت کنيم، جانبداران گروه اول بيشتر در دستگاه رئيس جمهوري ولاديمير پوتين قرار داشته و گروه دوم در حکومت «ديميتري مدودف» داراي موقعيت ميباشند که مخالفت بين آنها در رابطه با نوع نگاهشان نسبت به ايران و برنامه هستهاي آن بيش از پيش حادتر ميشود.
بهنظر ميرسد که حل اين اختلاف بدون نقش مستقيم رئيس جمهوري روسيه غيرممکن خواهد بود. اينجا موضوع فقط محدود به نوع نگاه اين ? گروه نسبت به ايران نيست بلکه صحبت در کل از خطمشي سياست خارجي است که روسيه ميخواهد در خاور نزديک و در آسياي مرکزي پياده کند.
براي مدتزمان طولاني نخبگان سياسي روسيه و خود رئيس جمهور ولاديمير پوتين به دنبال ايجاد به اصطلاح يک نوع «تعادل و توازن» منافع بودند و به اين دليل در رابطه با مبارزه ديپلماتيک ايران و بخش غربي گروه ?+? نقش منفعل داشتند.
هماکنون ديگر زمان انديشيدن بهموضوع «توازن» و يا همان «کج دار و مريز» بهپايان ميرسد و همچنان قرار گرفتن در موضع انفعالي براي روسيه هزينههاي بالاي سياسي و حيثيتي به همراه خواهد داشت.
بنابراين جانبداران توسعه روابط روسيه با ايران توانستند در دکترين جديد (بدون نام بردن از جمهوري اسلامي ايران) به ضرورت داشتن موضع فعال روسيه در رابطه با مذاکرات و تحريمها تأکيد کنند.
همينطور طبق دکترين جديد، روسيه حق جمهوري اسلامي ايران براي توسعه برنامه هستهاي را حق مسلم اين کشور ميداند و قصد دارد براي تحقق اين حق به ايران کمک کند.
ديگر اينکه روسيه به صورت قاطع با تحريمهاي يکجانبه که از سوي هر کشوري يا گروهي از کشورها با دور زدن سازمان ملل متحد اعمال شود، مخالفت خواهد کرد.
ميتوان انتظار داشت که در صورت پيچيده شدن روابط با آمريکا، روسيه آمادگي غيرقانوني اعلام کردن تحريمهاي فعلي را خواهد داشت و متناسبا با دور زدن اين تحريمها از سوي دواير بازرگاني روسي مخالفت نخواهد کرد.
و در نهايت خيلي از چيزها بستگي بهآن دارد که تا کجا دقيق و به نحو احسن ديپلماسي ايران ميتواند از مخالفتهاي رو به افزايش ميان روسيه با بخش غربي گروه ?+? استفاده کند و تا کجا براي روسيه پيشنهادات ايران در زمينه طرحهاي مشترک اقتصادي و سياسي جذابيت خواهد داشت و تا کجا مقامات ايراني به تمايل موجود در جامعه روسيه براي نزديکي ? کشور واکنش سريع نشان خواهند داد.(افکار نيوز)